معنی نمای سینمایی
حل جدول
شات
لغت نامه دهخدا
نمای. [ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرخم) نماینده. نشان دهنده. نما. در تمام معانی رجوع به نما شود.
طاعت نمای
طاعت نمای. [ع َ ن ِ / ن ُ / ن َ] (نف مرکب) آن که فرمانبری بنماید. که فرمانبری آشکار دارد:
فرمانگذار دلبر طاعت نمای من
طاعت نمای داده بفرمان گذار دل.
سوزنی.
قاقم نمای
قاقم نمای. [ق ُ ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرکب) کنایه از سفیدنمای و روشن نمای باشد. (برهان) (آنندراج).
گیتی نمای
گیتی نمای. [ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرکب) نمایان کننده ٔ گیتی. نشان دهنده ٔ جهان. || کنایه از آیینه ٔ سکندری باشد که به حکم اسکندر مقدونی ساخته شد. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). || کنایه از جام جهان نمای باشد. رجوع به جام جهان نمای و جام گیتی نمای شود.
- جام گیتی نمای، جام جهان نما:
ز کیخسرو آن جام گیتی نمای
که احکام انجم در او یافت جای.
نظامی.
نظر کن در این جام گیتی نمای
ببین آنچه خواهی ز گیتی خدای.
نظامی.
فرومانده در کنج تاریک جای
چه دریابد از جام گیتی نمای.
سعدی.
کرم نمای
کرم نمای. [ک َ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرکب) کرم نماینده. کریم. بخشنده. مکرم:
دریای کرم نمای صافی
خورشید فرح فزای صائب.
انوری (از فرهنگ فارسی معین).
لعل نمای
لعل نمای. [ل َ ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرکب) که چون لعل نماید و به نظر آید:
آن خزف گوهران لعل نمای
همه رفتند و کس نماند بجای.
نظامی.
رزق نمای
رزق نمای. [رِ ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرکب) نماینده ٔ روزی. نماینده ٔ رزق. نشان دهنده ٔ روزی:
گفت کای ره نشین رزق نمای
چه کسی و چه جای تست اینجای.
نظامی.
خدمت نمای
خدمت نمای. [خ ِ م َ ن ُ / ن ِ / ن َ] (نف مرکب) خدمت کن. خدمت کننده. خدمتکار. خدمتگر:
چو خدمتگران گشته خدمت نمای.
نظامی.
اصطلاحات سینمایی
نمای مداوم کل صحنه در طول یک پلان، که معمولا از دور فیلم برداری می شود و نمای متوسط و نمای نزدیک در مرحله بعد، در آن ادغام می شود.
نمای کلی
نمای عمومی ازصحنه را می گویند.
نمای معرف
نمای افتتاحیه سکانس که معرف مکان و در عین حال حال و هوای صحنه و فیلم است و به بیننده اطلاعاتی کلی در مورد زمان و وضعیت عمومی صحنه می دهد. نماهای معرف معمولا نمای از دور یا نمای از خیلی دورند.
نمای کرین
نمایی که با دوربین روی کرین (جرثقیل ویژه) گرفته می شود. به نمای کرین نمای جرثقیلی نیز گفته می شود.
معادل ابجد
282